مقتدای مسیح



امروز به دو تا سوال جواب می دهیم! یکی اینکه چرا نماز می خوانیم؟ و دیگری این که چرا زکات بدهیم!


برای سوال به پاسخ اول باید ذکر شود نماز خواندن یکی عمل است و خداوند آن را واجب دانسته که عبد از معبود دوری نجوید و با او بماند و نسبت عبد به معبود ثابت بماند.

نماز عملی است که ما برای تشکر و شکر از خدا به او می خوانیم. پس خدا نیازی به این عمل دارد . با مثالی توضیح می دهم:

شما دارید از جایی می گذرید که پیرمردی از شما کمک می خواهد که مثلا این جنس را تا آنجا برای من بیاور شما هم این کار را می کنید. و همچنین این پیرمرد نیز از شما تشکر می کند و حتی برای شما فاتحه هم می خواند. ولی اگر این فرد با لحنی توهین آلود این درخواست را بکند شما این کار را انجام می دهید در ضمن در نهایت هم کمی دشنام می شنوید. مسلما شما این کار را انجام نمی دهید و بی تفاوت رد می شوید.

خداوند نیز به ما نعمت داده که بی شمار است از آب تا خاک از زمین تا آسمان هفتم همه نعمت الهی است و اینها باید جبران شود که یکی از این کارها نماز خواندن است.

به همین جهت گفته می شود بین کفر و ایمان جز نماز راهی نیست! چرا که کفر، به معنای پوشاندن است، و اولین مظهر و چهره کفر زمانی محقق می شود که فرد نعمات الهی را کافر شود و شکر آنها را انجام ندهد.

 

اما در مورد زکات با مثالی توضیح می دهم:

شما به نزد استادی می روید که بسیار ایشان را قبول دارید و از ایشان سوالی می پرسید و می خواهید مصلحت عملی را از او بپرسید و این فرد هم می گوید فلان کار را انجام بده خوب است. حالا خداوند تبارک و تعالی به ما گفته است که برای اینکه عدل در عالم پابرجا باشد فلان مقدار از فلان مال را به فلانی بده تا هم من خوشنود شوم و هم خلقم و هم تو در آزمایشی که من برای تو تدارک دیده ام پیروز شوی. شما هم قبول می کنید و مسئله به خوبی و خوشی به پایان می رسد.

ضمن اینکه در منابع اسلامی، زکات، به معنای شکرانه معرفی شده است.


به عنوان مثال خرما دارای 9 ویتامین مختلف است که قرآن کریم بیش از سایر میوه‌ها از آن نام برده و آن را هم از میوه‌های دنیوی و بهشتی معرفی کرده است، همچنین خرما می‌تواند جایگزین یک وعده غذایی کامل شود، این ویژگی‌ها را می‌توان برای انگور، انجیر و انار نیز ذکر کرد علت اشاره خداوند متعال به این میوه‌ها اعجاز و خواص آنها بوده نه مصرف متداول در بین اعراب آن زمان.
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از فارس، مطرح کردن نام برخی میوه‌ها از جانب خداوند متعال در قرآن کریم به دلیل مزایایی است که این‌گونه میوه‌ها نسبت به سایر میوه‌ها دارند از آن جمله انار و خرماست.
 
اگر با نگاه حکیمانه و دقیق به قرآن کریم نگاه کنیم می‌فهمیم که مطرح کردن نام میوه‌ها دارای حکمت، هدف و غرض خاصی از جانب خداوند است و این گونه میوه‌ها که در قرآن کریم نام برده شده‌اند دارای شاخص‌هایی هستند که سایر میوه‌ها و سبزیجات از آنها برخوردار نیستند.
 
به عنوان مثال خرما دارای 9 ویتامین مختلف است که قرآن کریم بیش از سایر میوه‌ها از آن نام برده و آن را هم از میوه‌های دنیوی و بهشتی معرفی کرده است، همچنین خرما می‌تواند جایگزین یک وعده غذایی کامل شود، این ویژگی‌ها را می‌توان برای انگور، انجیر و انار نیز ذکر کرد علت اشاره خداوند متعال به این میوه‌ها اعجاز و خواص آنها بوده نه مصرف متداول در بین اعراب آن زمان.
 
در قرآن کریم از گیاه به عنوان نبات» بیش از 20 بار، از درخت با عنوان شجره» بیش از 20 بار، از میوه با عنوان فاکهه و ثمر» بیش از 30 بار، از دانه حبوبات با عنوان حبّ» بیش از 10 بار و از زراعت با عنوان زرع» 9 بار و از سبزی با عنوان قضب و بقل» دو بار یاد شده است.
 
انار» (رمّان)
 انار سه بار در قرآن مطرح شده، یکی در کنار خرما، انگور و زیتون که در آن از انسان‌ها دعوت شده است به هنگام پدید آمدن و رسیدن انار در آن بنگرند و نشانه‌های خداوند را ببینند (سوره انعام آیه 99)، دیگر بار در کنار خرما و زیتون آمده و از انسان‌ها خواسته شده از انار استفاده کنند و حق مستمندان را بپردازند و اسراف نکنند (سوره انعام آیه 141)، سومین یادآوری انار در قرآن بیان وجود انار در بهشت است (سوره الرحمن آیه 68).
 
انجیر» (تین)
 انجیر یک بار در قرآن کریم مطرح و به آن سوگند یاد شده است (سوره تین آیه 1) و به همین دلیل آن سوره به نام سوره انجیر نام‌گذاری شده است.
 
انگور» (عنب)
 انگور، به صورت جمع و مفرد (عنب و اعناب) بیش از 10 بار در قرآن کریم آمده است، برای تأمل در پدید آمدن و رسیدن آن (سوره انعام آیه 99)، برای تأمل در یکسان نبودن انگور‌ها از نظر کیفیت (سوره رعد آیه 4)، در جایی دیگر پدید آمدن آن از نشانه‌های خداوندی معرفی شده است (سوره نحل آیه 11 و یس آیه 34)، در آیه‌ای دیگر شربت پدید آمده از انگور رزق نیکو معرفی شده است (سوره نحل آیه 67)، همچنین مشرکان به پیامبر(ص) میگویند: اگر تو پیامبر خدا هستی چرا باغ انگور نداری (سوره اسرا آیه 91)، در جایی دیگر قرآن کریم از ضزب‌المثلی یاد می‌کند که شخصی باغ انگوری پر محصول داشت و با غرور فراوان می‌‌پنداشت هیچگاه باغش نابود نخواهد شد و سرانجامش چنان شد که دست حسرت بر دست می‌سایید (سوره کهف آیه 32 و 42).
 
خرما» (رطب) درخت خرما» (نخل،نخیل،نخله)
کلمه نخل و نخیل در 20 آیه از قرآن کریم آمده است، در هشت آیه نخل به تنهایی ذکر شده و در 12 آیه دیگر در جمع میوه‌هایی مانند زیتون، انار و انگور، ذکر شده است، افزون بر کلمه نخل نام نوعی درخت خرما به نام (لینه) در سوره آیه 5» آمده است، از رطب در سوره مریم آیه 25» نیز یاد شده است، در سوره نحل آیه 67» نوشیدنی فرآهم شده از خرما به عنوان رزق نیکو یاد شده است، قرآن کریم آدمیان را به اندیشه در خوشه‌های به هم پیچیده خرما و گونا‌گونی انواع آن فرا خوانده است (سوره رعد آیه4، انعام آیه 99، ق آیه 10)، همچنین از انسان‌ها خواسته شده از اسراف و زیاده روی جلوگیری کنند (سوره انعام‌آیه 141)، قرآن کریم باغ‌های سر سبز خرما را از آیات الهی ذکر می‌کند (سوره یس آیه 34) و از خرما به عنوان میوه‌ای بهشتی نام می‌برد.
 
خیار» (قناء)
خیار در ماجرای بنی‌اسرائیل آمده که آنان به یک غذا قناعت نکردند و از موسی (ع) خیار خواستند (سوره بقره آیه 61).
 
زیتون»
نام زیتون 6 بار در قرآن کریم به کار رفته است، یک بار به طور مستقیم به درختی اشاره شده که در کوه سینا می‌روید و روغن می‌دهد (سوره مؤمنون آیه 20)، نام این درخت دو بار به تنهایی و پنج بار همراه دیگر میوه‌ها همچون خرما، انار، انگور و انجیر به کار رفته است.
 در قرآن کریم رویش درخت زیتون از نشانه‌های خداوند معرفی شده(سوره نحل آیه 11) و درخت زیتون مبارک و پر برکت ذکر شده است(سوره نور آیه 35)، همچنین خداوند به زیتون سوگند یاد کرده است(سوره نور آیه 35)
 
موز» (طلح)
موز یک بار در قرآن کریم آمده است که بهشتیان از درخت موزی که میوه‌اش بر روی هم چیده شده بر خوردارند (سوره واقعه آیه 29)، البته غالب مفسران قرآن کریم، طلح» را درخت موز می‌دانند اما فاروقی آن را اقاقیا» می‌داند.
 
پیاز»(بصل)
یاد کردن از پیاز در ماجرای بنی‌اسرائیل است که آنان به یک نوع غذا قناعت نکردند و از موسی (ع) پیاز خواستند (سوره بقره آیه 61)
 
سیر» (فوم)
در قرآن کریم و در ماجرای بنی‌اسرائیل سیر هم یکی از خواسته‌های قوم، از حضرت موسی (ع) بوده‌ است (سوره بقره آیه 61).
 
ترنجبین» (منّ)
قرآن کریم سه بار از ترنجبین یاد می‌کند که به عنوان نعمت به بنی‌اسرائیل عطا شده است (سوره بقره آیه 57،سوره اعراف آیه 160، سوره طه آیه 80)، برخی آن را شیره درخت، عده‌ای قارچ را نیز نوعی از آن دانسته‌اند اما به نظر می‌رسد درختان صمغ و شیره مخصوصی داشته‌اند و بنی‌اسرائیل از آن استفاده می‌کردند.
 
حنا» (کافور)
کلمه کافور یک بار در قرآن و در سوره انسان آیه 5» به کار رفته است و در آن سخن از شربتی است که با طعم کافور است و اهل بهشت از آن می‌نوشند، همچنین کافور ماده معطری است که از برخی گیاهان مانند ریحان و بابونه استخراج می‌شود.
 
ریحان»
ریحان به معنای هر گیاه خوشبو است اگر چه در نظر مردم نوع خاصی از سبزیجات است، قرآن کریم دو بار از ریحان یاد کرده است، یک‌بار در شمار نعمت‌های الهی در دنیا (سوره الرحمن آیه 12) و بار دیگر به عنوان نعمت‌های بهشتی که به مقربان داده می‌شود (سوره واقعه 89).
 
زنجبیل»
یک بار قرآن از زنجبیل یاد کرده و آن را آمیزه نوشیدنی بهشتیان یاد کرده است (سوره انسان آیه 17)، زنجبیل ریشه معطر گیاهی است که در مازندران، عمان، یمن و هندوستان یافت می‌شود و طبع آن گرم است.
 
عدس»
قرآن کریم از عدس در ماجرای بنی‌اسرائیل و تقاضای آنان از حضرت موسی ذکر می‌کند (سوره بقره آیه 61)
 
کدو» (یقطین)
کدو در قرآن کریم یکبار و در سوره صافات آیه 146» آمده و در آن اینگونه بیان شده که خداوند پس از نجات دادن حضرت یونس از شکم ماهی بر سرش بوته کدویی رویانید تا او از اشعه سوزان آفتاب در امان باشد.
 بنابر این گزارش در بحار‌الانوار جلد 66 صفحه 119 آمده است که وقتی رسول مکرم اسلام میوه‌ای نو می‌دید آن را می‌بوسید و روی چشمان و دهانش می‌گذاشت، سپس می‌گفت: خداوندا چنان که آغاز این میوه را در عافیت به ما نشان دادی پایان آن را نیز در عافیت ما بنمایان.

فرخنده
اسم آن حضرت است درکتاب اشعیاى پیامبر   
       
قاطع
نام شهرى است که به صورت جزیره و بر روى دریا است .
طبق حدیثى از حضرت على(ع)، صاحب الامر(ع) پس ازگشودن شهر زنج، عازم قاطع مى شود. (الشیعه والرجعه ج 1، ص 64 1، عقد الدرر، ص 200، احقاق الحق، ج 13، ص 229.
"قاطع " نیز اسم حضرت مهدى(ع) است درکتاب قنطرة. (نجم الثاقب باب دوم.)
   
       
فردوس الاکبر
اسم آن حضرت است درکتاب قبرس رومیان
   
       
فیروز
اسم آن حضرت است در نزد آمان، به لغت ماچار، و درکتاب فرنگان ماچارالامان
   
       
قیذموا
نام حضرت مهدى (ع) است در تورات.
کعب، نام هاى ائمه را در تورات چنین گفته است:
نقرثیب ، قذوا، دبیرا ، مفسورا، مسموعاه، دوموه، میثو، هذار، بثیموا، بطور، نوقس و قیذموا
   
       
کیقباد دوم
درذخیره و تذکره، آمده است که این نام آن جناب است در نزد مجوس وگبران عجم.
   
       
ماشع
نام آن حضرت است در تورات عبریه.
ماشیع و ماشیح هم آمده است.

       
مسیح امان
نام آن حضرت است درکتاب فرنگیان
   
       
میزان الحق
اسم آن حضرت است درکتاب آژى پیغمبر
   
               
برهان الله
اسم حضرت مهدى (ع) درکتاب انکللیون است.
   
       
خجسته
نام حضرت است درکتاب کندر آل فرنگیان.
   
       
خسرو
درکتاب"خسرو مجوس"نام حضرت است.
   
       
زند افریس
اسم حضرت است درکتاب ماریاقین احتمال داده اند که اصل اسم افریس باشد و مراد از زند، همان کتابِ منسوب به زردشت یا صحف حضرت ابراهیم (ع) یا فصلى ازآن باشد.
   
       
شماطیل
اسم آن حضرت است درکتاب ارماتش.
   
       
صمصام الاکبر
نام حضرت است درکتاب کندرال
   
       
اوقیدمو
درکتاب ذخیرة الالباب معروف به دوائرالعلوم آمده که اسم آن جناب حضرت. مهدى(ع) در تورات به لغت ترکوم "اوقیدمو" ا
   
       
بنده یزدان
اسم آن حضرت است درکتاب ا یستاع چنان چه در "ذخیرة الالباب"ذکر شده است.
   
       
خدا شناس
نام آن حضرت است درکتاب شاکمونى که به اعتقادکفره هند، پیغمبرى صاحب کتاب بوده است. در آن آمده است: دنیا وحکومت آن به فرزند سید خلایق دو جهان یشن خواهد رسید واو برکوه هاى مشرق ومغرب دنیا حکم براند وفرمان دهد وبر ابرها سوار شود وفرشتگان، کارگزاران وى باشند وپریزادان و آدمیان در خدمت او درآیند و. نام او ایستاده و خدا شناس ا ست.
   
       
راهنما
از اسامى حضرت است درکتاب "باتیکل"،که صاحب آن از عظماى کفره است. ازآن کتاب، در بشارت به وجود و ظهورآن حضرت کلماتى نقل کرده اند.
   
       
سروش ایزد
اسم حضرت است درکتاب زمزم زردشت
   
       
شیلو
یکى از اسامى موعود درکتاب تورات است.در سِفر پیدایش آمده است: عصاى قدرت وسلطنت از یهود دور نخواهد شد ونه فرمان فرمایى از میان پاهاى وى، تا شیلو بیاید واو را اطاعت امَت ها خواهد بود.


آیه  148 از سوره بقره: فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا». خداوند در این آیه می فرمایند: در کارهای خیر از یکدیگر سبقت بگیرید و هر کجا باشید خداوند شما را گرد می آورد.»

از جمله مباحثی که در معارف الهی در باره آن بحث می شود، مباحث مربوط به مفهوم خیر و شر است و دنیایی از تضارب آراء و ارائه افکار در این باب برپا شده است که بخش عظیمی از این نقطه نظرات بیهوده و بیجاست و خرده پاره ای از الفاظ و لفظ پراکنی ها چیز دیگری نیست بعضی ها خوششان می آید دائما الفاظ علمی را چاق کنند و مفاهیم علمی را بپیچانند و پیچیده تحویل مردم بدهند، در حالی که دستور دین غیر از این است و پیامبر فرمود و ائمه فرمودند: دین باید به قدر عقل و فهم مردم ارائه شود، تا کارایی داشته باشد و قابل اجرا باشد وبشود آن را در سطح جامعه پهن کرد. اشکال اینست یا به مفهوم های (مفاهیم) دینی پرداخته نمی شود یا وقتی پرداخته می شود بیچاره آن مفهوم دست یک عده ای می افتند خودشیفته » که برای اثبات خودشان دائما با این مفهوم بازی می کنند بگذریم!!
آیه ای که پیش از این در مطلع کلام خواندم آیه 148 ام از سوره مبارکه بقره است که به مومنین دستور می دهد فاسبقوا الخیرات » نه تنها اهل خیر باشید، در اندیشه شر نباشید بلکه در عمل به خیرات باز هم "خیر " نه "خیرات" از هم پیشی و سبقت بگیرید و همدیگر را پشت سر بگذارید:
جامعه پویای دینی شاخصه هایی دارد که یکی از مهمترین شاخصه ها و نشانه ها همین می تواند باشد؛ جامعه ای قرآنی است که مسابقه آن خیرات باشد، نه در تجملات، نه در بازد و .، نه در پول و حساب بانکی .، نه زیبایی و دل ربایی.
یک نگاه کوتاه به پیرامون خودمان در جامعه می بینیم که جهان هستی و مردمان آن در مسابقه ای اولا غیر خیر هستند؛ دوما در آن شر هم توقف نکرده اند بلکه مسابقه گذاشته اند در جرم . اولا به خیر روی نیاوردند دوما در شر مسابقه دارند.
این بحث اجتماعی قضیه است که محل بحث ما نیست اما دور از بحث ما هم نبود.
پس قرآن دستور به خیر می دهد بلکه به خیرات می دهد و مومنین را تشویق به مسابقه گذاشتن در عمل خیر می نماید.
-    باید دید خیر چیست
در مکاتب مختلف درباره خیر بحث شده است و هر گروه و نحله ای خواسته اند با دلائل خودشان : اولا تعیین خیر کنند و دوما آن را اثبات کنند.
چون مبنای ما بر اختصار است به اقوال نمی پردازیم چون حقیقتا وقت تلف کردن است چون عموما بیان آنها در مقابل قول معصوم علیه السلام است هم از حیث معنا و هم از حیث اعتبار و قدرت استدلال بسیار سبک است یعنی اگر اقتضاء وقت را هم داشتیم بیان آنها وقت تلف نمودن است. اجمالا بعضی ها خیر را در مال دیده اند ، بعضی ها در قدرت ، گروهی در علم و .
ما با مراجعه به قرآن و کتب معتبر روایی در مورد خیر به جستجو می پردازیم، و سعی می کنیم بفهمیم خیر چیست؛ که خدا به مسابقه در آن دستور داده است.
خیر در جوانب مصداقی مختلف است یعنی مصداق خیر گاهی در موضوع بنده است می گویند : " خیر بنده " ؛ گاهی خانواده است می گویند: " خیر خانواده " ؛ گاهی در روایات خیر قوم آمده است ؛ گاهی از شکر به خیر نام برده شده است؛ گاهی قناعت ، گاهی از علم و فقه به خیر یاد شده است، .  در دایره مصداق، خیر مختلف است.
اما از حیث معنا روایات مختلفی وارد شده است که تعدد این روایات ما را در به دست آوردن معنایی واحد دچار مشکل کرده است.
الامام زین العابدین : وَ قَد کَتَبَ الیه رَجُل مِن اهل الکوفه ، یستخبرهُ عن خیرالدنیا و الاخره (الاختصاص صفحه 225) ؛ شخصی از امام سجاد علیه السلام سوال کرد بوسیله نامه حضرت جواب را چنین نوشت:
بسم الله الرحمان الرحیم؛ اما بعد، فاِنَّ مَن طَلَبَ رضِا الله سَخَطِ الناسِ کفاهُ الله ُ امورَ الناس و من طلَبَ رضا الناس سَخَطِ الله و کلمهُ الله الی الناس .»
یسم الله الرحمان الرحیم ، اما بعد؛ کسی که در راه خشنود کردن خدا از خشم مردم پروائی نداشته باشد، خداوند او را از امور مردم بی نیاز می گرداند و خود (خدا) کفایتش می کند و هر کس برای جلب خشنودی مردم خدا را به خشم آورد خدا او را به مردم واگدار می نماید – والسلام
"این یک نگاه به موضوع خیر یعنی به دست آوردن رضایت خدا تحت هر شرایطی" حالا مردم چه می گوید؟ جامعه چه می گوید، خجالت می کشم، یک شب هزار شب نمی شود، این لباس مناسب امروز نیست، همه دارند همین کار را می کنند، اگر حرام است چرا همه انجام می دهند، حالا اگر ما انجام ندهیم چه می شود، .
آیه قرآن داریم: سوره مبارکه بقره آیه 216:
 وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ
این یک واقعیت است که انسان با توجه پیچیدگی های موجود در خلقت خودش و خلقت پیرامونش، خیر و شر را برای خودش نمی تواند تشخیص بدهد. و گاهی چیزی را خیر می داند در حالی که شر است و چیزی را بد می داند در حالی خیر اوست.
امیرالمومنین علیه السلام امیر ملک وجود روحی له فداه دارند : ما خیرٌ بخیرٍ بعده النارُ ، و ما شرٌ بشرٍ ما بعدهُ الجنه » چیزی که خیر پنداشته ای و بعدش جهنم است خیر نیست و شری که بعد از آن بهشت است شر نیست.
یک ملاک اصلی برای خیر بودن و شر بودن همین است، چیزی که رضایت الله تعالی و بهشت را در پی داشته باشد خیر است و آنچه سخط الله و خشم خدا را داشته باشد شر است، و هر چند جلوه آن چیز دیگری را نشان بدهد.
خداوند در آیه 148 سوره بقره دستور داده است در خیرات مسابقه بگذارید یعنی در چیزهایی که شما را به رضایت الهی و بهشت، رضوان خداوند برساند و آرامش دنیا و آخرت را برای شما به ارمغان بیاورد – فاستبقوال الخیرات – خیر ها زیاد است چه کنیم که همه آنها یعنی خیرات را بدست بیاوریم؛ امام صادق علیه السلام مشکل را حل فرمودند – روحی له الفداه .
فی روضه الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن منصور بن یونس عن اسماعیل بن جابر عن خالد عن ابی جعفر علیه السلام فی قول الله تعالی عزوجل فاستبقوا الخیرات این ماتوا یات بکم الله » الخیرات ولایه ( خیرات ولایت ماست در آن سبقت بگیرید) و قوله تبارک و تعالی این ما توا یات بکم الله » یعنی اصحاب القائم ( هر کجا باشید خدا شما را حاضر می کند )
فی مجمع البیان قال الرضا علیه السلام : ذلک و الله ان لو قام قائمنا یجمع الله الیه جمیع شیعتنا من جمیع البلدان ( ج1 ص426 و نورالثقین تحت آیه 147 )
این آیه دلالتش بر وجود مقدس حضرت حجت در اینست که خداوند اراده می کند اصحاب حضرت را وقتی ظهور پر سرور حضرت صورت می گیرد بر ایشان جمع کند و این اصحاب با امامشان خیر را که همان رضایت حق تعالی از بشریت و انسانیت است حاکم می کنند.
فی کمال الدین و تمام النعمه باسناده الی سهیل بن زیاد عن عبدالعظیم حسنی قال : قلت لمحمد بن علی بن موسی علیهم السلام انی لارجوا ان ت القائم من اهل بیت محمد صل الله علیه و آله الذی یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما فقال علیه السلام یا ابالقاسم ما منا الا و هو قائم بامر الله عزوجل و هاد الی دین الله. ولکن القائم الذی یطهر الله عزوجل به الارض من اهل الکفر و الجمود و یملاهما عدلا و فسطا هو الذی تخفی علی الناس ولادته و یغیب عنهم شخصه و یحرم علیهم تسمیه و هو سمی رسول الله وکنیه و هو الذی تطوی له الارض و یذل له کل صعب و یجتمع الیه اصحابه عدة اهل بدر ثلاثماته و ثلاثه عشر رجلا من اقاصی الارض و ذلک قول الله عزوجل این ما توا یات بکم الله جمیعا – ان الله علی کل شی قدیر » و اذا اجتمعت خرج باذن الله عزوجل و لایزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله تعالی ( تا خدا را راضی کنند).
قال عبدالعظیم : فقلت له یا سیدی کیف یعلم ان الله عزوحل قد رضی؟
قال یلقی فی قلبه الرحمه فاذا دخل المدینه اخرج اللات و العزی فاحرقهما ( کمال الدین و تمام النعمه ج2 ص 277)
دیدم در جایی رسول اسلام فرموده بودند: اذا اراد اللله بعبد خیرا قذف فی قلبه محبة الحسین علیه السلام »
یا امام صادق علیه السلام فرمودند : اذا اراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام و حب زیارته »
وقتی خداوند .
تمام خیر اهل بیت علیهم السلام و عمل به دستورات آنها عین خیر و سر پیچی از دستورات آنها عین شر است عمل به فرمایشاتشان بهشت زا و رضوان ایجاد کن و ترک دستوراتشان جهنم زا است بلکه زندگی بدون آنها خود جهنم است.

استاد مهدی دقیقی


شمس تبریزى”، مقام معرفت و خوف و خشیتِ برترین بانوی خلقت، و یکتا کفو امیر عالم آفرینش، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را خوار و پست شمرده، مى‏گوید:
مردم را سخن نجات خوش نمى‏آید، سخن دوزخیان خوش مى‏آید… لاجرم ما نیز دوزخ را چنان بتفسانیم[۱]. که بمیرد از بیم!
فاطمه رضی اللّه‏ عنها عارفه نبود، زاهده بود. پیوسته از پیغمبر حکایت دوزخ پرسیدى.[۲]
آری این است مقامات ادعایی عارفان واصل، و پیران تصوف و عرفان!! و این است علایم واضح و آشکار عداوت و دشمنی ایشان با پاکان آفرینش، تا دیگر هرگز کسی جسارت‏های بى‏شرمانه آنان را حمل بر تقیه نکند، و ایشان را از شیعیان آل ‏اللّه‏ در شمار نیاورد.

_________________
[۱] . بیفشانیم ـ خ
[۲] . مقالات شمس، ۱۵۱ ـ ۳۴۱ و نقدى بر مثنوی،

 


نوشتاری که از نظر میگذرانید نظرات و انتقادات آیت الله بهجت ، در باب وحدت وجودِ مورد نظر عرفا است . مطالبی که از آیت الله بهجت نقل شده است به خوبی بیانگر دیدگاه ایشان در باب وحدت وجود و اختلاف نظرشان با عموم عرفا و فلاسفه در این باره است.
در کتاب زمزم عارفان ، پرسش و پاسخی به این شرح از ایشان نقل شده :
در پاسخ این جانب که پرسیدم : آیا وحدت وجودی را که اهل عرفان می گویند ، قبول دارید یا نه ؟ » ، فرمودند :
آنان از این جهت مصیب هستند و از یک جهت ، در اشتباه . جهت اصابه ی آن است که آنچه می بینند ، دروغ نیست ، و جهت اشتباه ، آن که میبینند ، با کثرت حقیقیه منافات ندارد .
آنچه می بینند واحد است ، تجلی حضرت حق است . موضوع تجلی ،در قرآن و روایات اسلامی ، مطرح است ، الی ماشا الله .
آنان وحدت حُکمیه را با وحدت حقیقیه اشتباه کرده اند .من معتقد به وحدت حُکمیه و کثرت حقیقیه هستم و ندیدم کسی (این مطلب را) گفته باشد .
آنها هم که قائل به وحدت حقیقیه هستند ، عملا همین اعتقاد را دارند .مثل سید محمد کربلایی ، که یک شب تا صبح گریه میکند .
اگر وحدت حقیقیه باشد ،گریه برای چه ؟
قرآن و احادیث اسلامی وحدت حقیقیه را رد میکند (کان یاکل الطعام).
سپس اضافه کردند : (جمع میان ) کثرت حقیقیه و وحدت حقیقیه ، محال است ،مگر اینکه کسی بگوید تناقض محال نیست .
آنچه در روایات آمده که (یبصر به) و (یسمع به) ، اشاره به همان وحدت حُکمیه است .
همچنین (لا فرق بینک و بینهم الا انهم عبادک و خلقک و حدیث قرب نوافل ) [۱]
آیت الله بهجت در ادامه ی توضیحاتشان در باره ی وحدت حقیقیه فرمودند : وقتی خورشید آمد ستارگان ، دیده نمی شوند اما واقعا هستند …[۲]
ایشان شخصا درباره ی حکم کفر یا عدم کفر این افراد اظهار نظر نکردند ولی فرمودند :
به ملا محمد کاظم گفته بودند :قائلین به وحدت وجود را تکفیر کنید. فرموده بود :آنها اشتباهشان در مقتضیات برهان است .نمی شود آنها را تکفیر کرد ، مثل کسی که تصور می کند آتش گردان ، آتش است . [۳]
نکته ی مهم و قابل توجه این است که در تجلی حضرت حق بر قلب بعضی تصور می کنند که آنچه دیده اند ، خداست . این از بی دقتی است . دیدن قلب هم مانند دیدن چشم ممکن است خطا کند . کسانی که قائل به وحدت حقیقیه ی جهان هستند ، دچار این خطا شده اند .
(فلما تجلی ربه للجبل …) ، جلوه ی خداوند و تجلی او غیر خود اوست . تجلی ، فعل خداست ، نه خود او . [۴]
حال سوال ما از پیروان ابن عربی و ملای رومی و ملاصدرا و متمسکان به مطالب آنان این است که یکی از بزرگ ترین ، فهیم ترین و آگاه ترین عارفان از نظر خود آنها وحدت وجود و تجلیِ مورد نظر ابن عربی و ملاصدرا و… را قبول ندارد ، حال چرا آنها کاسه داغ تر از آش شده و تمام ناقدین وحدت وجود را متهم به نفهمی و جهل می کنند؟!
علامه محمد تقی جعفری (ره) در کتاب مبدأ اعلی جواب مناسبی به این مدافعان افراطی داده و با بیانی طعن آلود به مدافعان فلسفه و عرفان می گوید: اگر اصل را با وجود، و موجود را واحد شخصی عقیده کردی اعلم دورانی، اگر چه الف را از با تشخیص ندهی… و بالعکس اگر راجع به وحدت موجود اظهار نظر [مخالفت] کنی جاهل-ترین مردمی اگر چه اعلم دوران باشی!» [۵]
________________
[۱] - زمزم عرفان، محمدی ری شهری ،ص۱۳۰
[۲] - همان ص۱۳۱
[۳] - همان ص۱۳۱
[۴] - همان ص۱۲۷
[۵] - مبدأ اعلی، محمد تقی جعفری، ۱۰۸ ـ ۱۱۱٫



دعاى امام زمان (عج) براى بخشودگی گناهان شیعیان

اللهم ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا ، و بقیة طینتنا ، و قد فعلوا ذنوبا کثیرة ، اتکالا على حبنا و ولایتنا . فان کانت ذنوبهم بینک و بینهم ، فاصفح عنهم ، فقد رضینا ، و ما کان منها فیما بینهم ، و قاص بها عن خمسنا ، و ادخلهم الجنة ، و زحزحهم عن النار ، و لاتجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک .

پروردگارا ! شیعیان ما از شعاع انوارما و باقیمانده طینت ما آفریده شده اند ، و ایشان باتکاء محبت و ولایت ما گناهان بسیارى را انجام داده اند ؛ اگر گناهانشان بین تو و ایشان مانع ایجاد کرده از آنان درگذر ، که ما از ایشان خشنود شده ایم ، و خطاهایى که بین خودشان مرتکب شده اند را در برابر خمس ما بر ایشان ببخشاى ، و آنان را در بهشت و ارد ساز و از دوزخ دورگردان ، و ایشان را شامل غضبى که بر دشمنان ما روا مى دارى ، قرارنده

 

شرح دعای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

 

قبل از آنکه دست به قلم ببریم و شروع کنیم نوشتن این شرح بر چنین دعایی را؛ چند نکته را گوشزد خواهیم کرد، اول آنکه دستان کوچک و تنگ ما لیاقتی اینچنین ندارد تا قلم . و علم ما به حد خودمان است؛ لیک در حد خود می نگاریم. دوم آنکه زمانی که کلامی، حدیثی و یا عمل و رفتاری از امام به ما می رسد؛ این خود دلیل دارد، ائمه بر احوال شیعیان خود و غیر آن نیز آگاه اند پس ائمه از حضور و عدم حضور شیعیان در هر محلی آگاهند، از این موضوع استفاده خواهیم کرد و مسئله حضور سید ابن طاووس که راوی این دعای شریف است را در محضر امام بررسی خواهیم کرد؛ امام می داند که سید بن طاووس اینجاست ( سرداب ) و می شنود، پس می گوید تا او بشنود و بگوید و نشر پیدا کند حال چرا؟ به این دلیل که پاسخ کثیری از سوالات شیعیان را داده باشند؛ حال فقها باید بنشینید و این کلام هاو دعا ها را دربیاورند و در آنها تفقه کنند تا اینکه پاسخ سوالات شیعیان داده شود. بدانید امام زنده است و غیبت به معنای عدوم وجود و عدم حضور نیست؛ . حال شرح دعای شریف البته به قدر کفایت حقیر:

امام علیه السلام در ابتدای دعا شروع به بیان جایگاه شیعه می کند، شیعه چه کسی است؟ مقامش کجاست؟ و . پس می فرمایند:

اللهم، ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا ؛ ( خداوندا شیعیان ما از شعاع انوار ما خلق شده اند؛ شعاع یک نور از جنس همان نور است، شیعه از جنس امامش است، یعنی آنکه وقتی گناهی را دید دلش می سوزد به حال گنه کار، دلش می سوزد به حال شیعه و . )

و بقیة طینتا ( و خلق شده اند از بقیه طینت ما و از گل ما؛ این دعای شریف بیانگر حدیث شریف دیگری است؛ به کتاب علل الشرایع جلد دوم آخرین حدیث این کتاب ارزشمند مراجعه خواهیم کرد؛ امام باقر علیه السلام در مورد این خلقت، یعنی خلقت شیعه از گل ما توضیحی مفصل می فرمایند که این حدیث غوغایی است در بیان مشکلات شیعه! توصیه می شود به این حدیث مراجعه شود . )

و قد فعلو ذنوبا کثیرا ( که گناهان کثیری انجام می دهند؛ از این فریضه دعا مسئله ای جواب داده می شود؛ آیا کسانی که گناه می کنند و محبت ائمه را دارند آیا شیعه به آنان اتلاق می شود؟ دعای پیش رو و احادیثی دیگر بر این است که آنان شیعه اند ولی به کیفیتی خاص .  در ادامه دعا امام علیه السلام دلیل گناه شیعیان؛ و یا دلیل اصرار بر آن؛ و یا اصلا دلیل شیعه بودن این گناهکاران بیان می شود امام می فرمایند: )

اتکالا على حبنا و ولایتنا  ( آن هم به اتکا و پشتوانه محبت و ولایت ما ؛ در شرح این فریضه؛ زبان قاصر است، و آنقدر رویی نداریم که قلم بزنیم؛ بهتر است بگذریم و کمی تفکر کنیم. همین )

فان کانت ذنوبهم بینک و بینهم  ( پس اگر گناهانش فاصله ای بین تو – یعنی خدا -  و آنهاست؛ یعنی اینکه گناهانی وجود دارد که بین خدا و بنده فاصله ای را می سازد؛ انسان به واسطه این گناهان است که دیگر نمازش حال نماز ندارد؛ خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرضه داشت، یا سیدی می خواهم هر شب نماز شب بخوانم ولی نمی توانم؛ امام فرمودند: گناهانت بر تو سنگینی می کند و خسته گناه شده ای؛ .  )

فاصفح عنهم   ( پس از آنها در گذر، مسئله شفاعت ائمه اینجا معنا پیدا می کند؛ شما شاهد یک شفاعت دسته جمعی هستید؛ خداوندا از آنها در گذر، چرا یک امام معصوم باید شفاعت شیعیان گنه کارش را بکند؟ خود امام در فریضه بعدی پاسخ سوالاتی را خواهند دارد: )

فقد رضینا   ( که ما از آنها راضی هستیم؛ در این فریضه صیغه جمع به کار رفته است؛ که ما از آنها راضی هستیم! نه آنکه من فقط! ؛ پس مشخص می شود که این شفاعت از زبان یک نفر نیست؛ چندین نفر در حال شفاعت هستند؛ شاید این بزرگواران می خواهند خدا را در بن بستی قرار دهند تا . )

، و ما کان منها فیما بینهم    ( و اگر گناهشان بین خودشان است؛ منظور حضرت از این عبارت گناهانی است که شیعیان بین خود و امام خود مرتکب می شوند؛ این گناهانی است در که شیعیان حق امام علیه السلام را ضایع می کنند. مثلا خمسی را نمی دهند که سهمی از امام است؛ امام این گناهان را از جانب شیعیان اقرار می کنند و در مورد افرادی که این خبط بزرگ را کردند می فرمایند: )

و قاص بها عن خمسنا      (و بگذر از آنان از خمسمان؛ یعنی آنکه وقتی به گناهی سر زدند که موردشان ما (ائمه) باشیم در قبال خمسمان ببخش؛ اگر حقی را ضایع کردند؛ از خمس ما ببخش، در حدیث شریف آمده است که شخصی را در قیامت محشور کردند که بدهکار بود؛ حضرت امام علی علیه السلام او را شفیع می شوند و از بدهکاران او طلب بخشش می کنند به ولایتشان، فرد نمی پذیرد، از او طلب بخشش می کند به فلان و فلان و فلان . شخص نمی پذیرد؛ حضرت می فرمایند: به خمسی که باید به من ( امام ) می دادی و ندادی بدهی را صاف کردم . )

و ادخلهم الجنة   ( و آنها را وارد بهشت فرما؛ یعنی آنکه هر چه دیده ای از آن در گذر؛ چرا که انسان زمانی وارد بهشت می شود که زا تمام بدی ها بریده شود؛ به عبارت دیگر هر کس گناهی کند باید گناهش بریزد بعد وارد بهشت شود؛ به همین خاطر خداوند عادل جهنمی را خلق می کند تا گناهان در آن بریزد و سوخته شود؛ بعد این فرد وارد بهشت می شود؛ چرا که ماندن در جهنم برای همه دائمی نیست؛ عده ای هستند که ترفیع گرفته و به بالا می آیند همانطور که در قضیه مختار ثقفی وی ترفیع می گیرد )

و زحزحهم عن النار ( و از جهنم دورشان گردان؛ جهنم مکانی خوب نیست؛ در روایات از به آن مدرک ( مکان به درک واصل شدن ) گفته می شود؛ امام دوست ندارند شیعیان خود را در چنین فضایی ببینند؛)

و لاتجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک ( و آنها را با دشمنان ما در عذاب کردنشان مساوی قرار مده و جمعشان نفرما؛ یکی از مواردی که در تفسیر و شرح معنای استغفار می گویند، آن است که این استغفار به این معناست که خداوندا؛ اگر گناهی از من سر زده است، به آن خاطر نیست که به دشمنی تو برخواسته ام؛ بلکه نفسم بر من غلبه کرده است؛ و شیطان وجودم قوی شده است؛ در زیارت شریف شعبانیه دارد که؛ اگر مرا به جهنم بیاندازی به اهل آن می گویم که تو را دوست دارم؛ امام نیز به این معنا اشاره می کنند و آن را برای ما خواهانند و بدا به حال شیعیانی که قدرنشناسند)

 

این بود شرح مختصر و موزجی از دعای شریف امام زمان در قنوت نمازشان؛ و هدف از نوشتن این شرح مختصر فقطو فقط بیان این موضوع بود که حتی دعای قنوت حضرت در یکی از نمازهایش شرحی مفصل می طلبد؛ سر سری و گذرا از این معانی عمیق نگذریم. ان شاء الله مورد دعای خیر حضرت قرار بگیریم.


عن ابی‏ عبدالله (ع) قال عشر خصال من صفات الامام:
العصمه و النصوص و ان ی اعلم الناس، و اتقاهم لله و اعلمهم بکتاب الله و ان ی صاحب الوصیه الظاهره، و ی له المعجز و الدلیل و تنام عینه و لا ینام قلبه و لای له فی‏ء، و یری من خلفه کما یری من بین یدیه.»

امام جعفر صادق علیه‏السلام فرمود: ده خصلت از صفات امام معصوم است:
1-پاکدامنی و عصمت
2- نص و صراحت بر امامت
3- داناترین مردم
4- پرهیزگارترین مردم برای خدا
5- داناتر از همه به کتاب خدا
6- صاحب وصیت و سفارش آشکار
7- دارا بودن معجزه و دلیل برای اثبات امامت
8- به هنگام خواب چشمان امام به خواب می‏رود ولی دلش بیدار است
9- امام سایه ندارد
10- امام از پشت سر مشاهده می‏کند، همانگونه که از پیش رو می‏بیند».

[بحارالانوار ج ۲۵ ص ۱۴۰]

خوب است ببینیم این مدعیان امامت همچون احمدالحسن یمانی، کدام یک از این نشانه ها را دارند؟

آنها که بکار دین تمام اند
مداح دوازده امام اند

اولاد علی و عترتش را
تا به جان و دل غلام اند

دیگی است جحیم و می زند جوش
از بهر منافقان که خام اند

بر جمع فسردگان بی دین
گل طرح مکن که بر زکام اند

از بعد حبیب خاص باری
چارند که در زبان عام اند

در پاکی شان نه شک نه ریبی
زان چار یکی نداشت عیبی

شعر از مولانا نظام استرآبادی یکی از شیعیان قرن خود (اوایل عصر صفوی) که تمام اشعارش درباره ی اهل بیت علیهم السلام است.
خداوند رحمت کند او را»

باز محرم شد و ایام تو
هرچه فراموش به جز نام تو


نام تو یعنی همه نامها
نام تو تسبیح و مناجات ما


ای همه تاریخ عزادار تو
وسعت جغرافی ایثار تو


راز و نیاز همه افلاکیان
مُهر نماز همه خاکیان


نام تو یعنی همه نامها
نام تو تسبیح و مناجات ما


من نه فقط مرثیه ساز تو ام
شاعر هفتاد و دو راز تو ام


گرچه تو رازی و نمیدانمت
هرچه که می پرسمو میخوانمت


نام تو یعنی همه نامها
نام تو تسبیح و مناجات ما


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها